صفحات
اخبار
تاثیر مجالست در انسان‏
علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره) در گفتاری می نویسد: شیعه مى‏گوید اساس تعالیم اسلام بر اساس امامت است. در زمان رسول الله خود آن حضرت امام بوده ‏اند، و توسط آن قلب بیدار که در منبع علوم قرار گرفته، به دلهاى امت افاضه معارف مى‏گردد، و بعد از آن حضرت توسّط ائمّه اطهار هر قلبى به اندازه سعه خود اشباع مى‏شود.

نوشتار ایشان چنین ادامه پیدا میکند:

تاثیر مجالست در انسان‏

علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره) در گفتاری می نویسد: شیعه مى‏گوید اساس تعالیم اسلام بر اساس امامت است. در زمان رسول الله خود آن حضرت امام بوده ‏اند، و توسط آن قلب بیدار که در منبع علوم قرار گرفته، به دلهاى امت افاضه معارف مى‏گردد، و بعد از آن حضرت توسّط ائمّه اطهار هر قلبى به اندازه سعه خود اشباع مى‏شود.

نوشتار ایشان چنین ادامه پیدا میکند

شمول و عموم اصل علیت و معلولیت در نظام هستى‏

تمام موجوداتی که در این عالم مشاهده مى‏شود، هر یک داراى اصل و علّتى است که در پیدایش خود مستند بدان است، و نیز تغییرات و تبدیلاتى که در آنها واقع مى‏شود مستند به عللى است.

اگر سنگى را به شیشه‏اى زنیم مى‏شکند، و اگر در جوئى آب جارى کنیم، تا جائیکه امکان دارد آب جارى مى‏شود، و نقاط متّصل به خود را مرطوب و حتّى در خُلل و فرج کوهها هر جا که مجال براى جریان داشته باشد جارى مى‏شود.

این یک اصل کلّى در پیدایش و تغییراتى است که در موجودات عالم مشهود است‏.

اخلاق و ملکات و عقائد و روحیه افراد بنى آدم نیز از این اصل کلّى خارج نیست، به تجربه ثابت است که معاشرت با نیکان بر روى انسان اثر مى‏گذارد؛ و معاشرت با بدان نیز مؤثّر است، چه بسا شخص پاک فطرت و نیک کردارى که در اثر برخورد با رفیق نااهل، کم کم و رفته رفته آن صفاى باطن خود را از دست داده، دلش تاریک، و روحش خفه گردیده است؛ و بالعکس شخص زشت کردارى در اثر برخورد با صاحب دلى، تغییر روش داده، و کم کم نیت و به تبع آن افعالش صالح و نیکو شده است.

لذا در تعالیم اسلام بسیار وارد است که انسان خوب است با نیکان صحبت داشته باشد، و از انس و دلبستگى با اشرار خوددارى کند، حتى مجالست یک جلسه در انسان مؤثر است، خواه به سکوت بگذرد، و خواه به مذاکره، چون تاثیر ارواح در یکدگر محتاج به مذاکره نیست، دو روحى که با یکدیگر انس و ملایمت دارند هر یک به روى دیگرى اثر مى‏گذارد.

انسان براى آنکه اخلاق و صفات او به اخلاق و صفات انسانى کامل درآید، باید دل و روحیّه خود را به اصل و علت اخلاق و صفات نیک آشنا کند، تا در اثر برخورد، آن محامد در انسان اثر بگذارد؛ باید کانون دل خود را به منبع علم و معرفت و حیات متّصل کند، تا از آن نیز به قدر سعه و استعداد در او علم و معرفت و حیاتى حاصل گردد.

همانطور که در لوله کشى آب شهرها یک منبع عظیم موجود و به خانه‏هاى بسیار، طبق ظروف و استعدادات، آب داده میشود، همینطور علّت و منبع حیات و معرفت باید بوسیله تسلیم و پیروى و خضوع دلها به قدر سعه و ظرفیّت آنها، آنها را اشباع و سیراب نماید.

و براى این موضوع دو امر ضرورت دارد، یکى وجود آن اصل و علّت یعنى مبداء افاضه علم و حیات، و دیگرى تسلیم و تلقّى و خضوع، تا آن علّت بتواند کار خود را بنماید؛ چون تسلیم براى تلّقى علم و معارف حکم شروط را داشته و از مقدمات مُعِدّه محسوب مى‏گردد

قلب امام کانون افاضه علوم است‏

مبدأ افاضه علم، قلب امام است، که بواسطه سیطره بر ملکوت موجودات، به هر موجود به قدر استعداد افاضه مى‏کند «وَ جَعَلْنَاهُم ائمَّةً یهْدونَ بِأمْرِنَا» (سوره انبیاء آیه 73).

هدایت به امر خدا، همان رهبرى افراد بشر است، از راه ملکوت و نفوس آنها.

فلذا همیشه باید در عالم امام زنده باشد و از آیه «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اناسٍ بِإمَامِهِمْ» (سوره اسراء آیه 71) استفاده کردیم که امام در هر زمان موجود است، و بوسیله آن یک یک از افراد بشر خوانده مى‏شوند، و این یک اصل مسلّم و صحیحى است که در میان جمیع ادیان و مذاهب عالم، مذهب اسلام در روى آن اتّکاء دارد، و تعیین امام بر جامعه را از طرف خدا مى‏داند، و او را صاحب قلب و محیط بر ملکوت و معصوم از خطا و گناه معرّفى مى‏کند، و شیعه که بر اساس تعالیم اسلام از این موضوع بهرمند است، روش خود را بر واقع و حقیقت دستورات اسلام قرار داده، و اهل تسنن که این موضوع را مراعات نمى‏کنند دستشان از منبع حیات و علم کوتاه، و همانطور که سابقاً اشاره شد از اسلام بالمعنى الحقیقى بى ‏بهره‏اند.

و روى همین اصل است که بعد از رسول خدا نیاز به امام زنده است، که وجود مقدّس أمیرالمؤمنین علیه السلام باشد؛ این براى آن است که توسط آن قلب زنده و بیدار که در عالم جمع واقع است، افراد بنى آدم به بهره حیات و علوم خود مى‏رسند، و الّا اگر مجرّد عمل کافى بود با نداى «کفانا کتابُ اللهِ» هر کس در زاویه نفس و بیغوله تاریکِ آن مى‏خزید، و تا آخر عمر قدمى از نَفْس و هواى آن فراتر نمى‏گذارد.

چون القا کننده معارف قرآن به قلب انسان، امام است و بدون آن انسان نابیناى متهوّس به شهوات و منغمر در لذّات، آیات قرآن را وسیله‏اى براى رسیدن به منویات خود تفسیر و تاویل مى‏کند، و بنابراین هر چه عمل کند از دائره امیال نفسانیه او خارج نیست، و چنین قرآنى بدون روح زنده و دراک امام، لَا یَزِیدُ مِنَ اللهِ إلّا بُعْداً.

شیعه اساس تعالیم اسلام را بر امامت میداند

شیعه مى‏گوید اساس تعالیم اسلام بر اساس امامت است. در زمان رسول الله خود آن حضرت امام بوده ‏اند، و توسط آن قلب بیدار که در منبع علوم «فَاوْحى الى عَبْدِهِ ما اوْحى» (سوره النجم آیه 10) قرار گرفته، به دلهاى امت افاضه معارف مى‏گردد، و بعد از آن حضرت توسّط ائمّه اطهار، یکى بعد از دیگرى تا حضرت بقیّة الله الاعظم عجّل الله تعالى فرجه الشّریف، توسط آن کانون هاى حیات و معرفت، هر قلبى به اندازه سعه خود اشباع مى‏شود.

و اما موضوع دیگر تسلیم و خضوع و پیروى از امام است که قلب را مستعدّ و آماده تلقّى و اخذ معارف و علوم مى‏کند، و این خصوصیّت در شیعه است، لذا دیده مى‏شود که در شیعه صفت محبت و وفا و صفا و انفاق و ایثار و قضاى حوائج بشر و رقّت قلب و عاطفه و نظایر آنها از صفات پسندیده به مقدار معتنابهى از عامه بیشتر است، این به وسیله روح تسلیم و خضوع در مقابل معلم بشریت و مبداء تعلیم و تربیت است، خواه امام حضور داشته باشد و خواه غائب باشد، چون تاثیر و تأثّر ارواح نیاز بسیارى به حضور ندارد، مادّه نیست که شرط تاثیرش در مادّه دیگر، قرب مکانى و مماسه خارجى باشد، تاثیر فعلیّتِ نفسِ فعال، در استعدادات نفوس قابله است، و چون عالم ملکوت از زمان و مکان بیرون است، لذا در هر قلبى تأثیرِ فعلیّتِ آثارِ حیاتىِ امام را مى‏توان یافت.

امام اگر در مشرق عالم باشد و پیروِ امام در مغرب، باز قلبِ پیرو استفاده خود را مى‏برد؛ همانطور که انسان در اثر محبّت به فرزند همیشه به یاد اوست، چه فرزندش در نزد او باشد، یا سفر کند، صورت فرزند در دل اوست و همیشه با اوست، همینطور اگر جلوات امام در قلب مؤمن پیدا شود، هر جا باشد در اثر انعکاس آن صورت حقه از آن معدن بیکران آب حیات برخوردار مى‏شود.

لذا شیعه و لو در زمان غیبت، به علّت توجه کامل به مَصدرِ خیرات و علوم از آن کانون علم و معرفت بهرمند مى‏شود؛ گرچه بدون تردید حَضور امام اثرش بیشتر و فوائدش به مقدار فراوانى زیادتر است، به خلاف غیر شیعه که دل آنها باین معدن ارتباطى ندارد، نفس آنها در خود متحیّر و راهى به خارج از خود باز نمى‏نماید.

شیعه داراى ملاطفت و رقت و ملایمت است‏

ابن ابى الحدید میگوید: « و بَقِىَ هذا الخُلقُ مُتَوارِثاً مُتَناقِلًا فى مُحِبِیّه و اولیائِهِ إلَى الآنَ کما بِقىَ الحَسَدُ و الخُشُوَنةُ وَ الوُعوَرةُ فى الجانِبِ الاخَرِ، و مَن لَهُ أدنى مَعرِفَةٍ بِأخلاقِ النَّاسِ و عَوائِدِهمِ یَعرِفُ ذلِکَ.» [1] (شرح نهج البلاغه طبع بیست جلدى ج 1 ص 26)

پس از آنکه قدرى از صفات أمیر المؤمنین علیه السلام را ذکر مى‏کند مى‏گوید: و این اخلاق به نحو توارث در محبین و دوستان آن حضرت نقل شده، و الى الآن وجود دارد، کما آنکه آن حسد و خشونت و سنگین دلى در جانب دیگر که غیر شیعه است موجود است، و کسیکه کوچکترین معرفت به اخلاق مردم و نتائج افعال مکتسبه آنان داشته باشد این سرّ و حقیقت را به خوبى ادراک مى‏کند.

 

منبع: کتاب امام شناسى، ج‏1، ص 181